مهزیار عزیز مامهزیار عزیز ما، تا این لحظه: 19 سال و 9 ماه و 11 روز سن داره
دونه سیب ما سامیاردونه سیب ما سامیار، تا این لحظه: 9 سال و 2 ماه و 24 روز سن داره
محفل عاشقانه ما محفل عاشقانه ما ، تا این لحظه: 22 سال و 4 ماه و 10 روز سن داره
بابا محمدبابا محمد، تا این لحظه: 50 سال و 2 ماه و 20 روز سن داره
مامان مهرنوشمامان مهرنوش، تا این لحظه: 44 سال و 8 ماه و 21 روز سن داره

دنیای مهزیار مامان

بوی ماه مهر و خرید لوازم التحریر

آتلیه ی مامان   10شهریور ماه لوازم التحریر مهزیار خریدیم . امسال زیاد دفتر نخرید چون خیلی از دفتر های پارسال داشت. پسرم گفت کیف و کفش دارم و نمیخرم اما همین جور که رفتیم جلو یه کفش خرید و بعد گفت کوله ام هم قدیمی شده . شستم کوله اش و دیدم ظاهر سالمی داره ولی داخلش از بین رفته و وسط سال از بین میره این شد که برای خرید کوله رفتیم . 29 شهریور رفتیم و کیف و کفش خریدیم .قبل از رفتن بهش گفت با کفش بیا و جوراب بپوش گفت مامان قرار نیست کفش بخرم گفتم آره ولی با کفش بیا و صندل نپوش. (( از اونجایی که پسر من همیشه رنگ کیف و کفشش بهم میاد و ست میکنه احتمال 98% میدادم کفش بخره)) که دقیقا همین شد و قبل از خرید کوله پشتی کفش خرید. ...
30 شهريور 1394

مرداد ماه 94

مرداد ماه هم ماه خوبی مثل همه ی ماه های خوب سال بود . 6مرداد ماه از تهران برگشتیم و کلاس زبان و بازی در پارکینگ و پلی تری  مهزیاراز نو شروع شد.چند روز خاله معصومه ی سامیار و مهزیار و کامیاب خونه مون بودن و حسابی خوش گذشت. سامیار برای اولین بار نشست . واکسن 6 ماهگیش زد .اولین غذای کمکیش خورد. زیباترین خنده ها روی لباهای زیباتون شکوفا باشه انشاا.. مهزیار چند روز خونه ی عمه مریم بود و با علی حسابی بازی کرد اما سامیار حسابی دلتنگش بود و بهونه اش میگرفت . مهزیار هر روز چند بار زنگ میزد و باهاش حرف میزد و سامیار دوست داشت گوشی رو بخوره از ذوق شنیدن صدای داداشش. ذوق زده از شنیدن صدای مهزیار &nbs...
1 شهريور 1394
1